2-2: مبانی نظری
امروزه همة سازمان ها برای رشد و پیشرفت خود نیازمند اندیشه های نو و نظرات بدیع و تازه اند، چرا که در عصر متلاطم و پر رقابت حاضر، سازمانی موفق تر خواهد بود که با استفاده از خلاقیت و نوآوری، اثربخشی و کارایی خود را به بالاترین حد ممکن ارتقاء دهد. در این میان مدیران و نیروی انسانی، مغزهای متفکر سازمان ها به شمار می آیند که سمت و سوی موفقیت سازمان را رقم می زنند. ارائه راهکاری جدید برای مشکلی کهنه، و عملی کردن آن تنها راه نجات سازمان ها، در گیر و دار رقابت جهانی است. این افکار و نظرات جدید است که هچون روحی در کالبد سازمان دمیده می شود و آن را از نیستی و فنا نجات می دهد. از این منظر ضروری است تا سطح خلاقیت افراد در سازمان شناسایی شده و گام هایی در جهت بهبود آن گام برداشته شود که در این روند شناسایی موانع خلاقیت در محیط درونی و بیرونی سازمان گام های رشد را سریع تر خواهد نمود. از آنجا که مدیران تأثیرگذارترین افراد در سازمان ها می باشند، ارائه نیمرخی از موانع شخصی خلاقیت در آنان می تواند پتانسیل تأثیرات عمده ای در ایجاد تحولات سازمانی ایجاد نماید. در این بخش ابتداً به بررسی ماهیت خلاقیت پرداخته و سپس موانع آن به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد.
پارادایم مدیریت با طی كردن چندین مرحله مشخص تكامل یافته است. محور اصلی در این تكامل، تغییر در ساختار سازمانی بوده است. ساختار سازمانی یكی از عوامل اصلی پیش برنده تغییر است زیرا ساختار، كالبد همه فرایندها و تصمیم های سازمانی را شكل می دهد. مطالعات گذشته درمورد ساختار سازمانی به شكل گیری نوعی چارچوب سه بعدی منجر شده است كه انواع مختلف ساختار را توصیف می كنند. برای مثال، شاین (1988) ساختار را در قالب بعد سلسله مراتبی ، بعد كارویژه ای ، بعد شمولیت (دربرداری) و مركزیت تعریف می كند. درعین حال، چارچوب «شاین» عمدتاً ساختار رسمی در سازمان را تبیین می كند و نیروی ظریفی كه در عقبه نمودار سازمانی جریان دارد را آشكار نمی سازد. «این نیروی پنهان» عموماً اشاره به «ساختار غیررسمی» یا «رابطه غیررسمی» دارد؛ و چنین نیرویی، نقش برجسته ای در بسیاری از شكلهای جدید سازمانهای مبتنی بر فرایند نظیر سازمانهای شبكه ای یا دانش محور ایفا می كند. این بخش، نخست ساختار غیررسمی را به عنوان بعد چهارم وارد عناصر ساختار سازمان می كند تا تكامل ساختاری را ترسیم كرده و توسعه ساختاری را در سطحی بالاتر مورد تأمل قرار دهد. رابطه مبتنی بر اعتماد، رابطه تعاملی برون محور و رابطه جامع عاطفی سه بعد جدید ساختار سازمانی هستند كه در این بخش مدنظر قرار می گیرند. این سطوح بالاتر روابط ساختاری قادرند چالشهای ساختاری در عصر اقتصاد دانش محور را به صورت روشن ترسیم كنند.