بیان مساله
نگهداری سطح مطلوب وجه نقد برای پرداخت بدهی های سر رسید شده، و استفاده از فرصتهای ناگهانی مناسب جهت سرمایه گذاری که نشانه ای از انعطاف پذیری واحد تجاری می باشد و دسترسی به مواد اولیه برای تولید به طوریکه شرکت بتواند به موقع جوابگوی تقاضای مشتریان باشد دال بر اهمیت سرمایه در گردش می باشد. هرگونه تصمیمی در این بخش توسط مدیران واحد تجاری اتخاذ می شود اثرات شدیدی بر روی بازدهی عملیاتی واحد تجاری می گذارد که باعث تغییر ارزش شرکت و نهایتا ثروت سهامداران خواهد شد. سرمایه در گردش یکی از موضوعات مهم مالیه شرکتی می باشد که به مفهوم سرمایه گذاری شرکت ها در داراییهای نقدی، اوراق بهادار قابل معامله، حسابها و اسناد دریافتی و موجودی کالا می باشد. مدیریت سرمایه در گردش همان مدیریت نقدینگی است که به لحاظ نظری ارتباط معکوسی با سود آوری شرکت ها دارد. به عبارت دیگر، تصمیمی که بر نقدینگی شرکت تأکید دارد باعث کاهش سود آوری بالقوه شرکت خواهد شد. بسیاری از شرکت ها در تلاش هستند تا به سطح بهینه ای از سرمایه گذاری در داراییهای جاری دست یابند و این در حالی است که از طرف دیگر، شرکت ها علاوه براینکه از لحاظ نقدینگی در وضعیت مناسبی باشند، باید به این پرسش نیز پاسخ دهند که برای تامین مالی داراییهای جاری از کدام ابزارها استفاده خواهند کرد؟ در جواب این پرسش باید اذعان نمود که تأمین مالی داراییهای جاری می تواند از طریق بدهی های جاری و وام های کوتاه مدت انجام گیرد.
1-1- بیان مسئله
مدیریت سود اقدام آگاهانه ای است که توسط مدیریت درباره چگونگی گزارش سود برای رسیدن به اهداف خاص به گونه ای که منطبق با اصول حسابداری باشد، صورت می گیرد. برخی ازاین اهداف عبارتنداز: افزایش قیمت سهام در بازار، کاهش نوسانات قیمت سهام در بازار، پنهان کردن مشکلات مالی شرکت از سهامداران و بازارسرمایه، کم ریسک نشان دادن وضعیت شرکت به منظورتأمین مالی و بهبود سنجش عملکرد مدیریت در بازارکار مدیریتی. این یک الگوی قدیمی است که در قالب تئوری نمایندگی مطرح می شود و حاکمیت شرکتی را به عنوان سازوکاری معرفی می نماید که ازطریق آن سهامداران اطمینان حاصل می کنند که آیا مدیران در جهت منافع آنها عمل می کنند یاخیر. درواقع همانطور که آدام اسمیت بیان داشته مدیران همیشه در راستای بیشینه سازی منافع سهامداران عمل نمی نمایند. این مشکل با تکامل تدریجی شرکتهای جدید، وخیم ترشده و منجر به جدایی مالکیت از مدیریت و کنترل شده است در واقع در این دیدگاه، حاکمیت شرکتی به عنوان روش هایی است که تأمین کنندگان سرمایه به وسیله آنها می توانند مدیران را کنترل نمایند.در دیدگاه وسیع، حاکمیت شرکتی را می توان به صورت شبکه ای از روابط مشاهده کرد که نه تنها بین شرکتها و مالکان آنها، بلکه بین عده زیادی از ذی نفعان وجوددارد. چنین دیدگاهی درقالب تئوری ذی نفعان بیان می شود.
1-1- بیان مسئله
سرمایه گذاری تحت شرایط عدم اطمینان ، از مهمترین مقوله هایی است كه از دیرباز توجه متخصصین مالی را به خود جلب كرده است. سرمایه گذاران هنگام تصمیم به سرمایه گذاری، عوامل مختلفی را در نظر می گیرند، اما طبق نظر بسیاری از صاحبنظران مالی، ریسك و بازده دو عامل مهم هستند كه تصمیم سرمایه گذار را تحت تأثیر قرار می دهند. بنابراین شناخت عواملی كه موجب افزایش بازده و یا كاهش ریسك می شوند از اهمیت زیادی برخوردار است. تحقیقات در حوزه امور مالی نشان می دهد كه نسبت قیمت به سود هر سهم و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار هر سهم به عنوان مقیاس ارزیابی سهام از یك طرف با بازده آتی سهام ارتباط معنی داری دارد، و از طرف دیگر به عنوان عاملی جهت كاهش ریسك به سرمایه گذار كمك می كند. سرمایه گذار با توجه به این مطلب كه نسبت قیمت به سود هر سهم از تقسیم قیمت بازار هر سهم به سود خالص هر سهم بدست می آید، می تواند محاسبه نماید كه ظرف چه مدت درآمد حاصل از محل سهم، سرمایه گذاری وی را برگشت می دهد ، و از طرف دیگر، سرمایه گذار با تجزیه وتحلیل نوسانات نسبت قیمت به سود هر سهم ، می تواند با توجه به ریسك، سرمایه گذاری خود را در بهترین موقعیت انجام دهد.
عنوان پروپوزال مدیریت تربیت بدنی و مدیریت دولتی:
بیان مسئله
جهان معاصر با سرعت شگفت انگیزی در حال تحول است. اگرچه این تحول در تمام دوران وجود داشته است لیكن امروزه این تحول چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ سرعت بی سابقه است. پژوهشگران سازمانی از تلاشهایی كه فراتر از وظایف تعریف شده كاركنان باشد، تحت عنوان « رفتارشهروندی سازمانی » یاد می كنند. ( مقیمی ، 1384)
سازمانها بدون تمایل داوطلبانه افراد به همكاری قادر به توسعه اثربخشی خرد جمعی خود نیستند. تفاوت همكاری داوطلبانه و اجباری از اهمیت فراوان برخوردار است. در حالت اجباری ، شخص وظایف خود را در راستای مقررات و قوانین و استانداردهای قابل قبول یك سازمان و صرفاً در حد رعایت الزامات انجام می دهد. ولی در همكاری داوطلبانه ، مقوله ای ورای وظایف مطرح است و افراد كوشش و انرژی و بصیرت خود را برای شكوفایی توانایی های خود و به نفع سازمان ابراز می كنند.
بیان مساله
در جهان امروز تفکر کارآفرینی و استفاده از آن در سازمانها امری اجتناب ناپذیر است. همانطور که تولد و مرگ سازمانها به بینش، بصیرت و توانایی موسسین بستگی دارد، رشد و بقای آنها نیز به عواملی نظیر توانایی، خلاقیت و نوآوری منابع انسانی آنها وابسته است. اگر برنامه ریزان، تصمیم گیرندگان و کارکنان سازمان کارآفرین باشند، فرصتهای اقتصادی را بهتر درک کرده و قادرند از منابع موجود به منظور نو آوری استفاده بیشتری نمایند.